دیروز وقتی از سرکار برگشتم خونه دیدم روزبه تب داره خیلی کم نبود ک بشه زیاد جدیش گرفت بهش تب بر دادم . مامانیش گفت که از صبح هیچی نخورده خیلی ناراحت شدم اخه صبحشم تب داشت منتظر باباش شدم که بیاد بریم دکتر . عشق مامان یخورده خوابید بعد شام دیدم دوباره تب داره بردیمش طب کودکان ، تا نوبتمون بشه بریم پیش دکتر خدا میدونه روزبه چقدر بی حال شد تا یادم نرفته بگم که چقدر خوبه حداقل توی همچین مکانایی خودخواه نباشیم ، حالا نمیگم نوبتمونو به کسی بدیم اما نوبت دیگرانو رعایت کنیم ، خودمونو گول نزنیم بهرحال وقتی دکتر درجه گذاشت واسه روزبه باورتون میشه تبش روی 40 و نیم درجه بود خدامیدونه چجوری رفتم داروخونه و شیاف گرفتم واسش. خدا ...